مادر کنار کودک کوچک خود نشست: مادر سخت اندوهگین بود و می ترسید کودک بمیرد. رنگ از صورتِ کودکِ کوچک پریده بود وچشم هایش بسته بود. به سختی نفس می کشید و گاهی نفس او چنان عمیق بود که گفتی آه می کشد؛ اکنون دیگر مادر اندوهگین تر از پیش به موجود کوچک جلوی خود نگاه می کرد.
ادامه مطلب ...یک خانم معلم ریاضی که به یک پسر 7 ساله بنام آرنو ریاضی یاد می داد ...ازش پرسید:
آرنو اگر من بهت یک سیب و یک سیب و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟
تا چند ثانیه آرنو با اطمینان گفت :4 تا!
عذرا همانطور که گوشههای چادرنماز چیت گل اشرفیش را به دندان گرفته بود، گره مراد شلّة گلی را با اطمینان و دل قرص به ضریح امامزاده بست. بعد سرش را بالا کرد و چشمان درشتش را به قندیلهای پر از گرد و خاک سقف مقبره دوخت و با تمنا و شوروشوق فراوان زیر لب زمزمه کرد:
- ای آقا! ای پسر موسی بن جعفر، مراد منو بده...
مردم ، پدر صمعان را در مسایل روحانی و الهی ، راهنمای خود می دانستند، چرا که او در زمینه ی گناهان صغیره و کبیره ، صاحب نظر و بسیار مطلع بود و اسرار بهشت و دوزخ و برزخ را خوب می شناخت . مأموریت پدر صمعان در لبنان شمالی این بود که از دهی به ده دیگر برود، موعظه کند و مردم را از بیماری روحانی گناه شفا ببخشد و آن ها را از دامِ هولناکِ شیطان نجات دهد. جناب کشیش ، همیشه با شیطان در جنگ بود.
ادامه مطلب ...منتقدی در یکی از روزنامهها در باب نقد مطلبی منتشر کرده است که عقیدة سنجشی جالبی است. خلاصة عقیدة ایشان این است که نقد نباید« نه حریف بزم باشد و نه ابزار رزم.» مقصود ایشان این است که نقد نه باید ارتجاعی باشد، نه کمونیستی. یعنی نه بیهدف ، نه سیاسی.
چنین مقصودی متضمن انکار دوگانهای است که تا حد زیادی ناشی از دلبستگی ماست به مقولههای شمردنی...
منظومه های حماسی
حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و دز اصطلاح، شعری است داستانی با زمینه ی قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. دراین نوع شعر، شاعر هیچ گاه عواطف شخصی خود را در اصل داستان وارد نمی کند و آن را طبق میل خود تغییر نمی دهد، به همین سبب در سرگذشت یا شرح قهرمانی های پهلوانانه و شخصیت های داستان خود، هرگز دخالت نمی کند و به میل خود درمورد آنها داوری نمی کند.
ادامه مطلب ...