جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

اگــــــــــــر ...

اگر دروغ  رنگ داشت هر روز شاید
ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی

ادامه مطلب ...

جاشــــــــوا بـــــــــــل

در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهای‌شان به سمت مترو هجوم آورده بودند.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد...
ادامه مطلب ...

عشــــــــق گمشـــــــــده

اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام بود, لباسهام رو عوض کردم و بعد بهش گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد.
ادامه مطلب ...

اودیـســــــــه ی شـعــــــــــله هـا

دیر زمانی ست  که احساس میکنم یکی درختم  ، سرو ، صنوبر ، تاک ..
کهنه و پیر و پر برگ  با آغوشی بازمانده تا ابدیت رو به سوی تو ...

گفتم باز مانده و نه باز ... بازمانده از تو ... به سوی تو ..
تو که تنها بید مجنون دره ی منی ..  تنها چند قدم آن طرف تر .. کمی آن سو تر .

ادامه مطلب ...