اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید
ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
دیر زمانی ست که احساس میکنم یکی درختم ، سرو ، صنوبر ، تاک ..
کهنه و پیر و پر برگ با آغوشی بازمانده تا ابدیت رو به سوی تو ...
گفتم باز مانده و نه باز ... بازمانده از تو ... به سوی تو ..
تو که تنها بید مجنون دره ی منی .. تنها چند قدم آن طرف تر .. کمی آن سو تر .