وی در پاسخ به حزب توده و رهبران نظری آن، که آثار کافکا را منفی ارزیابی میکردند، و آنرا در مخالفت با ادبیات بالنده و پیشرو میدانستند، مینویسد: «این پیام هرچه میخواهد باشد، مطلبی که مهم است،صدای تازهای در آمده و به آسانی خفه نمیشود. کسانی که برای کافکا چوب تفکیر بلند میکنند، مشاطههای لاشمرده هستند که سرخاب و سفیدآب به چهره بی جان بت بزرگ قرن بیستم میمالند. این وظیفه کارگردانها و پامنبریهای "عصر طلایی" است. همیشه تعصب ورزی وعوام فریبی کار دغلان و دروغزنان میباشد. عمر کتابها را را میسوزانید و هیتلر به تقلید او کتابها را آتش زد. اینها طرفدار کند و زنجیر و تازیانه و زندان وشکنجه و پوزبند و چشم بند هستند. دنیا را نه آنچنان که هست، بلکه آنچنان که با مافعشان جور در میآید، میخواهند به مردم بشناسانند و ادبیاتی در مدح گندکاریهای خود میخواهند که سیاه را سفید و دروغ را راست و دزدی را درستکاری وانمود کنند، و لیکن حساب کافکا با آنها جداست.»
هدایت این سبک داستان نویسی را که تن به ذلت هیچ ایدئولوژیی نمیدهد از کافکا آموخته بود. و در این راستا، راست و چپ برای او یکسان بود
م. ف. فرزانه در کتاب خود به نام "آشنایی با صادق هدایت" مینویسد: «صادق هدایت نه حسینقلی مستعان بود و نه حجازی و دشتی. صادق هدایتی که زمینه فرهنگی را آنقدر بکر یافته بود که به هر چه جنبه معنوی داشت دست میانداخت، دنبال شهرت روز نبود و مثل کافکا، تاثیر "آب زیرکاه" و پردوام را میجست، گول "تفقدات" بی پایه را نمیخورد. (...) در این موقع هدایت لقمه ی دندان شکن شد و در حلق استراتژهای جامعه شناس گیر کرد و آنها احساس خفقان کردند، جانشان به لب رسید و برای حفظ منافع متشنجشان افتادند به جان او تا دندهاش را نرم کنند، هدایت را با تمام قوا کوبیدند واز هیچگونه ضربه باز ننشستند.»
اما از آنجایی که ایدئولوژی گریزی کافکا ریشه در درک عمیق وی از تحولات نظری در قرن نوزده ام و اوایل قرن بیستم داشت، رابطه وی با سنت دینی خود نیز به گونهای انتقادی بود. اما همین پیشزمینههای متفاوت فرهنگی و تاریخی در مورد هدایت سبب شد که او با لغزش به ناسیونالیسم کور دست به طرفداری از سنت گذشته ایران به گونهای ایدئولوژیک زند.
جالب اینکه تاثیرات کافکا تنها به ادبیات و ادبیان محدود نمیشود، بلکه اهمیت نظری وی و وجود ترجمههای آثارش به متفکران نیز اجازه میدهد که از طریق کافکا به طرح موضوعات خود به پردازند. یکی از نمونههای جدید و مثبت در این زمینه بررسی آرامش دوستدار از ساختار داستان کافکا با عنوان "برادرکشی" است. دوستدار در این بررسی مختصر به نتیجه میرسد که چگونه اندیشه ورزی و طرح پرسش در ادبیات ممکن و متصور استش
در چشمانت چیست که مرا به سوی خود می کشد؟
در گرمی دستانت چیست که دستهایم آن را می طلبد؟
[گل](•*¨¸ .•*¨) .. *[گل]* .. * . * . *[گل][گل] . * . * .. *[گل]* .. (•*¨¸ .•*¨)[گل]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ســــــــــلام خوبی؟[گل]
ــــــــــــــــــ وبــــلاگ فریـــــاد عشـــــــق بـــه روز شـــــد[گل]
ــــــــــــــــــــــــــــ منتــــظر حضــــور پـــرمهرتــــم[گل]
[گل](•*¨¸ .•*¨) .. *[گل]* .. * . * . *[گل][گل] . * . * .. *[گل]* .. (•*¨¸ .•*¨)[گل]
دلم برات تنگ شده...!