جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

شوهر آهو خانم

ماجرا در شهر کرمانشاه از سال 1313 آغاز میشود و تا حوالی سال 1320 یعنی ورود متفقین به ایران ادامه مییابد.
سید میران سرابی مردی در حدود 50 ساله، کاسبکاری نسبتاً متمکن، با اصول و معتقدات مذهبی، اما آزاده و خیر، رئیس صنف خباز، شوهر کدبانویی زحمتکش و مهربان و بردبار (آهو خانم) و پدر چهار فرزند داست. این زندگی آرام را ورود زنی به هم میزند. روزی در دکان سید میران با زن جوانی (هما) که به خرید نان آمده آشنا میشود....

این زن که وجاهت و طنازی خیره کنندهای دارد، از همان آغاز بر سید میران تأثیر میگذارد. هما میگوید که شوهرش او را سه طلاقه کرده، فرزندانش را از او گرفته و از خانه بیرونش کرده است. سید میران در پرتو حسی که خود آن را نوعدوستی میانگارد، هما را موقتاً به خانه خود میآورد و جایی به او میدهد. طبعاً آهوخانم نیز شکی در حسن نیت شوهر محبوبش ندارد و با ملاطفت از زن ناشناس استقبال میکند. ولی دیری نمیپاید که ماجرا رنگ دیگری میگیرد. نفوذ هما بر سید میران بیشتر میشود و آهو خانم به طور مبهم حس خطر میکند . سرانجام سید میران به بهانه بستن دهان بدگویان هما را به عقد خود در میآورد. کم کم هما حقوقی بیشتر از آهوخانم به دست میآورد. بین دو هوو برخوردهایی روی میدهد. سلطه خشم و شهوت، سید میران را وادار میکند که زن بزرگش را به طور مرگباری کتک بزند و همه روابط زناشویی را با او قطع کند. دورانی خوابناک و لذت بخش برای سید میران آغاز میشود. در برابر چشمان متعجب و گاه فضول همسایگان، همکاران، فرزندان و بخصوص دیدگان غمناک و مبهوت آهوخانم، سید چون گنجشکی که افسون مار است به همه هوسهای هما تن در میدهد. عشق پیری او را هر چه شیداتر، تک روتر و تسلیمتر کرده است. سید به کار و کاسبیاش نمیرسد، با هما شراب میخورد، اجازه میدهد که او لباسهای هوس انگیز بپوشد و به خیابان برود. به تدریج ثروتش را به شکل هدایای گوناگون به پای هما میریزد. گرچه هما برای کسب هر کدام از این امتیازات ابتدا در برابر اعتراض شدید شوهرش، هوویش و حتی دیگر آشنایان قرار میگیرد، ولی برنده نهایی اوست که سلاح دولبه هوش و جمال را با قدرت به کار میبرد. «آهوخانم» در تمام مدت با سکوت و حسرت شاهد اندوهناک ویرانی شوهر و آینده کودکان خویش است. او و هما دو روی سکه زن ایرانی هستند که در عین حال از نظر بی پناهی و بی آتیه بود نبا هم وجه مشترک دارند، یعنی تا وقتی عزیزند که آب و رنگی دارند و در دل شوهر جا میگیرند.
در فصول پایان کتاب سید میران که تقریباً همه چیزش را از دست داده خانه و دکانش را نیز حراج میکند، سهمی برای بچه ها و آهو خانم (که فعلاً دور از خانه به حال قهر به سر میبرد) میگذارد و با هما به قصد سفری بی بازگشت به گاراژ میروند. آهوخانم از ماجرا آگاه میشود، یکباره از پوسته انفعالیش بدر میآید، خود را به گاراژ میرساند و سید میران را با آبروریزی به خانه میبرد. سید میران منتظر است که هما نیز به دنبال او به خانه بیاید، ولی به او خبر میدهند که هما باز نخواهد گشت، هما با راننده اتومبیل که یکی از عشاق سابق اوست شهر را ترک کرده و به دنبال سرنوشت دیگری رفته است. در این فرصت وضعی که بارها عقل سید میران به او تلقین میکرد، اما عشقش به هما مانع بود، خود به خود پدید آمده است. هما رفته است و سید میران باید بار یک زندگی در هم شکسته را با کمک آهوخانم که همچنان مهربان و وفادار است به دوش کشد.
گرچه این رمان گهگاه دستخوش اطناب ملال آوری است و بخصوص گفتگوها زیر تأثیر رمان نویسان اروپایی قرن 19 آمیخته با اساطیر و احادیث غرب و شرق است، و اغلب در حد معلومات گویندگان نیست؛ اما در ضمن نویسنده در چند خط اصلی موفق بوده است:
ـ سه قهرمان اصلی کتاب کاملاً برای خواننده آشنا و موجه هستند؛ این اطناب حداقل نکته ناشناسی در آدمهای رمان باقی نگذاشته، آنها کاملاً زنده با گوشت و پوست و حس وجود دارند.
ـ در لابلای داستان چشم انداز گویایی از زندگی و تاریخ کشور را در یک شهرستان در زمان سالهای اثر ترسیم کرده است. در حاشیه حوادثی که بر قهرمانان اصلی میگذرد، ماجرای تغییر لباس و کلاه، کشف حجاب، برخوردهای صنفی، انتخابات، نظام اداری و حکومتی، رابطه شهر و روستا و سلسله روابط مردم با قدرت جابرانه مستقر کشف و روشن شده است.
ـ آهوخانم در واقع غمنامه زن ایرانی است. و سند محکومیت سرنوشتی که در سالهای روایت شده برای زنان وجود داشته است. 

 

منبع: شوهر آهو خانم  نویسنده :علی محمد افغانی 1340

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی جمعه 19 مهر 1387 ساعت 06:28 ق.ظ http://zimaazma.blogfa.com

میدونم چرا از هر چی داستان عشق و عاشقی هست بدم میاد و حوصله ی شنیدنشون رو ندارم.

شاید چون در نهایت قراره یکی به یکی دیگه خیانت کنه یا اینکه اگر خوشبینانه نگاه کنیم در نهایت ۲نفر قراره به هم برسن این پایان تمام داستانهای عاشقانس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد