احتمالاً هدایت متون قدیمی معتبر دیگری را از جمله زینةالمجالس با سی و سه رباعی (دو رباعی تکراری)، تاریخ جهانگشای جوینی (بایک رباعی) و تاریخگزیده (با یک رباعی)، که از منابع رباعیات اصیل خیام محسوب میشوند، از نظر دور نداشته است. (شاید یکی از منابع مهمی که مورد توجه هدایت قرار نگرفته است نزهةالمجالس باشد که شامل رباعیات کمابیش معتبری از خیام است و مورد عنایت محققین بعدی قرار گرفته است.) هدایت این چهارده رباعی را به عنوان «سند اساسی» و «کلید و محک شناسایی» رباعیات دیگر خیام گرفته است، و منبع اصلی، یا «پایة کار»، خود را قدیمترین متن دستنویس رباعیات، نسخة معروف به سال865 هجری قمری، که شامل 158 رباعی است و در کتاب خانة بودلیان آکسفورد نگهداری میشود، قرار داده است. چنانکه پیداست هدایت به متنهای دیگر و جنگهای خطی ادب کهن فارس، برای تدقیق و اطمینان بیشتر، نیز مراجعه کرده است.
رباعیات... از حیث روش شناسی تحقیق و ارجاع به منابع فارسی و عربی و فرانسوی و انگلیسی، در مقایسه با بسیاری از آثار تحقیقی معاصر هدایت، یک سروگردن بلندتر است؛ آن هم از طرف محققی که هنوز در آغاز راه است. او شیوة کارش را به دقت توضیح داده است. تاریخ کتابت نسخة «پایة کار» او تقریباً سیصد و پنجاه سال بعد از مرگ خیام است؛ یعنی نزدیکترین نسخهای که پس از وفات شاعر کتابت شده است. این نکته مسلم است که هرچه تاریخ کتابت نسخة دیوانی از زمان حیات شاعرش دورتر باشد احتمال تصرف یا خطا درآن بیشتر است. متأسفانه خیام از این جهت بختیار نبوده، زیرا کاتبان یا شیفتگان و مقلدان یا رقبای او سعی داشتهاند تا میتوانند بر حجم رباعیات بیفزایند. این واقعیت اگر چه تشخیص رباعیات اصیل خیام را برای محققان و علاقهمندان شاعر سخت و دشوار کرده است، در عین حال نشان میدهد که شاعران و متفکران دیگر تحت عنوان خیام اندیشههای خود را مطرح میکردهاند.
بنابراین هدایت ناچار بوده است برای اطمینان بیشتر گزیدة رباعیات را از منابع مختلف و متعدد جمعآوری و با هم مقایسه کند، و رباعیاتی را که انتساب آنها به خیام قدری محل تردید بوده است، در واقع رباعیات «مشکوک» را، با «ستاره» (*) مشخص و متمایز کند. او هیچ یک از رباعیات را از روی حدس وگمان و قیاس تغییر نداده است، و حتی کلمهای را پس وپیش و حک و اصلاح نکرده است. در حقیقت به حکم ذوق و سلیقة شخصی خود هیچ تصرفی در رباعیات روا نداشته، و اظهار نظر خود را در مقدمه منعکس و محدود کرده است. هدایت ترتیب وتبویب رباعیات را براساس حروف تهجی پایان هر بیت فراهم کرده است؛ اگر چه دست کم در دومورد مشخص این روش رعایت نشده است، به طوری که رباعیات مختوم به حرف «ت» و «ر» سرجای طبیعی خودشان نیستند. هدایت تعابیر عرفانی و مابعد طبیعی رباعیات را با دیدی انتقادی رد کرده است، و در انتساب آنها به خیام به شدت جانب احتیاط را گرفته است؛ زیرا از نظر او خیام نه دهری، نه زاهد و نه صوفی است، بلکه فیلسوفی است که ذهنش به مسایل ازلی و ابدی، مانند «مرگ، جبر و اختیار» معطوف است، و چون از علوم و فلسفه و مذهب نتیجهای نگرفته به «یأس و ناامیدی تلخی» روی آورده که منجر به «شکاکیت» او شده است.
هدایت در مقدمة رباعیات ...پس از شرح مختصر زندگی خیام و اشاره به واقعیات و افسانههایی که در منابع کهن فارسی دربارة خیام نوشته شده یا به او منسوب است، برای اثبات اصالت رباعیات، به پارهای از نکات تاریخی و معنوی و فنی شعر خیام میپردازد، و میکوشد تا فلسفة شاعر را با استعانت از رباعیات خود او نشان بدهد. هدایت به افسانهها و روایتهای خیالآمیز نویسندگان جورواجور دربارة خیام چندان اعتنایی نشان نمیدهد، و به دیدگاههای دیگران، از جمله مترجمان و مفسران اروپایی خیام، مانند ادوارد فیتز جرالد، ا.ج. براون، نیکولاس ویتفیلد، مگر به ضرورت و اختصار، استناد میکند. امتیاز مقدمة هدایت، چنانکه اشاره کردیم، صراحت و جسارت آن است، و گاه براثر همین صراحت و جسارت است که کلام او لحنی اغراقآمیز پیدا میکند.
اما در کتاب ترانههای خیام، که در واقع باید آن را چاپ دوم و ویراستة رباعیات...دانست، تفاوتهای مهمی در نحوة گزینش رباعیات و دیدگاه هدایت دربارة خیام، که در مقدمة تفصیلی او منعکس است، به چشم میخورد. هدایت به درخواست دوست نقاش خود آندره سوریوگین، معروف به درویش نقاش، که براساس رباعیات خیام پردههای رنگی کشیده بود، مقدمهای مینویسد تا، به تعبیر خود هدایت، «راهنمای تابلوهای ایشان بشود». در ترانهها... از حجم رباعیها نسبت به کتاب رباعیات...، کاسته شده و تعداد آنها به 143 رباعی تقلیل یافته است؛ یعنی کتاب نخست تقریباً شصت رباعی بیشتر دارد. هفتاد رباعی عیناً از کتاب نخست اخذ شدهاند، و چهل وچهار رباعی دیگر، با مقداری حک و اصلاح، از همان مأخذ به کتاب راه یافتهاند. بنابراین بیست و نه رباعی در کتاب دوم هست که در اثر نخست ضبط نشدهاند، و هدایت آنها را از منابع و مآخذ جدیدتری، که در طول ده سال پس از چاپ کتاب اول یافته، برگزیده است. به این ترتیب هشتاد و سه رباعی، که در صحت انتساب آنها به خیام تردید وجود داشته، و در کتاب نخست ضبط است، در کتاب دوم نیامده است. هم چنین رباعی «تاکی ز حدیث پنج و چارای ساقی» را، که در مقدمه به عنوان یکی از رباعیات پایة تصحیح خود قرار داده، از قلم انداخته و جزو رباعیات ضبط نکرده است.
ترانهها... شامل چهار بخش است: پیش گفتار، خیام فیلسوف، خیام و شاعر و ترانهها ی خیام. در این کتاب، در مقام مقایسه، ما با اثر پرودهتری روبهرو هستیم، چه از حیث روش تحقیق و چه از حیث گزینش رباعیات و تبویب و دستهبندی کردن آنها. درمقدمة این کتاب نیز اعتقاد صریح هدایت در مخالفت با صوفی و زاهد و عارف دانستن خیام آشکار است، و تردید و بیاعتقادی شگفت خیامی را، که به همة امور هستی با «شک» و «شبهه» مینگرد، مدّنظر دارد. هدایت در تحلیل جهانبینی خیام، در قیاس با کتاب نخست، نظر خود را توسع و تعمیق میبخشد، و در مواردی در آن تجدید نظر میکند؛ از جمله او خیام را مطلقاً یک «اومانیست» و «دهری» و «خدانشناس» میداند که در او هیچ تمایل و گرایش مذهبی وجود ندارد، بلکه دقیقاً «دین ستیز» است. او مسلک صوفیان وعارفان را به یک چوب میراند، و هیچ وجه تمایزی میان آنها قایل نمیشود؛ حال آن که، چنانکه میدانیم، تفاوت و تعارض آشکاری میان آنها وجود دارد. در واقع، چنان که پیشتر گفتیم، هدایت در لحظاتی اندیشة خودش را تبلیغ میکند، و پرسشی که به عنوان پرسش خیام پیش میکشد در حقیقت پرسش خود او است. به رغم این که لحن هدایت صریح و گاه جسورانه و خشم آگین است زبان او از استحکام و سلامت بیشتری برخوردار است.
در ترانهها... هدایت علاوه بر چند نسخة خطی رباعیات، ظاهراً، از نسخة نفیس ادوارد هرن آلن، چاپ1898 لندن، نسخة ترجمة ژوکوفسکی، مستشرق روس، و مجموعة نیکلا، مترجم فرانسوی رباعیات خیام، چاپ 1867 پاریس، نسخة مستشرق انگلیسی سردنیس راس و نسخة کریستن سن استفاده کرده است. در این کتاب هدایت رباعیات را براساس مضمون آنها دستهبندی و تبویب کرده است؛ براساس مایههایی مانند «راز آفرینش»، «درد زندگی»، «از ازل نوشته»، «گردش دوران»، «ذرات گردنده»، «هرچه بادا باد»، «هیچ است» و «دم را دریابیم»، که در حقیقت نوعی فهرست موضوعی است. طرح این ایراد که هدایت در کتاب نخست در انتخاب رباعیات ملاک و مبنای مشخصی نداشته و بیشتر به مشرب و ذوق خود بسنده کرده است نسبت به کتاب دوم چندان وارد نیست؛ اگر چه نمیتوان احتمال راه یافتن رباعیات مشکوک را در این کتاب مطلقاً منتفی دانست. اصولاً درباب تدوین دیوان شاعری مانند خیام و تشخیص رباعیات انتسابی و الحاقی و تفکیک آنها از آثار اصیل و مسلم شاعر صدور حکم صریح و قطعی میسر نیست، و اگر هم باشد طبعاً معتبر و وافی به مقصود نیست. سنت رایج برای دستیابی به متن اصیل آثار شاعری هم چون خیام، که مورد قبول و اتفاق نظر اغلب محققان است، این است که قدیمترین نسخهها، یعنی نزدیکترین آنها به عصر و زمان حیات شاعر، مبنا قرار گیرد و سپس از روی قرائن و، ناگزیر، به حکم استنباط خود محقق گزینش اشعار و تدوین نهایی دیوان صورت بگیرد. محقق فرهیختهای مانند هدایت به خوبی میدانست که ممکن است خود شاعر، به مرور، در آثار خود دست برده و دربعضی از ابیات کلمات، یا حتی مصراعی، را جابهجا کرده یا تغییر داده باشد، و کاتبان نیز، به سهو یا به عمد، به این تغییر و جابهجایی، به نوبة خود، افزوده باشند. البته گاه غلطها یا تصحیف و تحریف کلمات آن قدر صریح است که منافی با شیوة شعر خیام و سنت ادبی زمان او است، و طبعاً این از چشم تیزبین هدایت دور نمانده است. اما چنان که اشاره کردیم رباعیات فراوان دیگری هم هست که از آن خیام نیست و شاعران دیگر شاید به جهت شهرت خیام و یا پنهان کردن نام خود، در فضای سنگین و متعصب زمانه، اسم خیام را بر رباعیهای خود گذاشته باشند. شاید تعبیر دیگر از سرودن این همه رباعی این باشد که خیام توانسته است شاعران دیگر را، از طریق شعر خود، متأثر و هم دل سازد؛ و از همین رو است که برخی، از جمله هدایت، خیام را در میان شاعران گذشتة ما از همه بزرگتر میدانند.هدایت در برابرمحصول ادبی خالص بسیار حساس بود، و شعر ناب ــ اگر چه عرصة فعالیت اصلی او نثر بود ــ قریحهاش را سخت متأثر میکرد. مقدمة ترانهها... نشان میدهد که هدایت نسبت به ارزشهای شعری، به تشبیهات و استعارات و نیز به صدا و آهنگ کلمات، به شدت حساس است. اما او به تأثیر معنویات شعر خیام توجه بیشتری دارد، و نشان میدهد که چه گونه، در جایی که علوم و ریاضیات و نجوم و کلام از عهدة طرح اندیشههای نو و عقلانی بر نمیآیند، خیام برداشت بدیع و روشن خود را از جهانهای درونی و بیرونی به صورت شعر، در خلاصهترین و گزیدهترین قالب ادبی، یعنی رباعی، بیان میکند. طبعاً انتشار کتاب هدایت در گرایش نسل جوان به شعر خیام امروز چنان عمومی و آشنا است که بسیاری از ما بر حسب مایههای آن میاندیشیم، و باور داریم که هنوز، کماکان، تازگی دارند.
شواهد و قرائنی در دست است که نشان میدهد از علاقة هدایت به بازخوانی و واکاوی رباعیات خیام به هیچوجه کاسته نشده بوده است و همواره، در برابر پرسشها و پیشنهادات دوستانش، تجدید چاپ کتاب ترانهها... را تا دست رسی به «اسناد و مدارک» معتبر و جدید به آینده موکول میکرده است. در نامة 20 تیر 1327 به شهید نورایی مینویسد: «اما راجع به خیام، همانطور که گفتم، در صورتی که قدیمترین متن رباعیات پیش [عباس] اقبال باشد باید حتماً آن را ببینم... با وجود آن بیمورد است که رباعیاتی از روی حدس چاپ بشود». تقریباً دو ماه بعد، ظاهراً در پاسخ به اصرار شهید نورایی که پیشنهاد تجدید چاپ ترانهها... راکرده است، در نامة 7 شهریور1327 مینویسد: «راجع به خیام نمیتوانم تصمیم بگیرم. عجالتاٌ این مطلب را پشت سرگذاشتهام و احتیاج به اسناد و مدارکی دارم که در دسترسم نیست». از آن تاریخ، و از زمان مرگ هدایت، بیش از پنجاه سال میگذرد. در طول این نیم قرن دهها کتاب از گزیدة رباعیات خیام، یا در تحلیل شعر او، منتشر شده است که نسبت به ارزش کار هدایت، یا دست کم فضل تقدم او، ادای دین کردهاند.
طبعاً دربارة رباعیات خیام هنوز اختلاف و مناقشه به پایان «نرسیده» و جویندة آثار اصیل شاعر درمیماند که کدام رباعی را معتبر و کدام را مردود بداند؛ بنابراین تا دستیابی به دیوان قطعی و نهایی رباعیات خیام کار بسیار در پیش است، و چه بسا که هیچگاه این کار به فرجام نرسد.
دوباره سلام حسین جان، مطلب رو کامل نخوندم. گرفتم که آفلاین بخونمش.. مطلب خوبیه. نظرم رو بعدا می گم.
ممنون ازت.